بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

باران دختر ناز مامان و بابا

باران در اردیبهشت93!!!!

سلام گل مامانی اولین روز اردیبهشت امسال برای سومین بار موهای خوشگلت رو کوتاه کردم و شما زیباتر از قبل شدی نازنینم بیست و ششم اردیبهشت هم به طور یهویی خودت دیگه حاضر نشدی پوشکت کنم و گفتی من دیگه بزرگ شدم پوشک نمیخوام و خدا رو شکر خیلی راحت از پوشک گرفته شدی و من به این همه ترسی که از این موضوع داشتم خنده ام گرفته بود عزیز دلم عکسهای اردیبهشت ماهت رو هم برات میذارم گلم خیلی دوستت دارم                  بیشتر از اون چیزی که تصور کنی عاشقتم ...
15 مرداد 1393

باران در فروردین 93

باران در حال رنگ کردن تخم مرغ سفره هفت سین باران و سفره هفت سین باران در دماوند باران در بروجرد باران در شمال باران سیزده بدر (تولد عمو محسن) باران در هایپر باران و پارک شن بازی دخترک نازم خیلی دوستت دارم  بهار زیبایی با شما داشتیم خداروشکر هزار بار ...
8 مرداد 1393

من اومدم!!!!!!!!!!!!!!

سلام به دختر گلی و همه دوستان بالاخره امروز تونستم یه سر به وبلاگ دخمری بزنم دخترم ببخشید خیلی سرم شلوغه و مثل قبل نمیتونم بیام اینجا ! ولی سعی میکنم این چندوقته رو به روایت تصویر کم کم برات بزارم  دوستای گلم از شما هم معذرت میخوام  خدا رو شکر حال ما خوبه ، ممنون از همگیتون خیلی به ما لطف دارین دوستتون دارم 
8 مرداد 1393

تاخیر

دوستای گلم سلام حال ما خوبه ممنون از پیامهاتون راستش اصلا وقت ندارم بیام وبلاگ دخمری رو بروز کنم ان شاالله در اولین فرصت میام
19 ارديبهشت 1393

باران و خانه تکانی

 باران عزیزم این متن رو خیلی خوشم اومد برای بعدنت میگذارم تا بخونی و بهش عمل کنی خیلی دوستت دارم عروسک قشنگم غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن دلت را بتکان اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش قاب کن و بزن به دیوار دلت … دلت را محکم تر اگر بتکانی تمام کینه هایت هم می ریزد و تمام آن غم های بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهایت … حالا آرام تر، آرام تر بتکان تا خاطره هایت نیفتد تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟ خاطره، خاطره است باید باشد، باید بماند … کافی ست؟ نه، هنوز دلت خاک...
27 اسفند 1392

کاش کنارمون بودین

اینروزا دلم تنگه ...             از در و دیوار قلبم نم دلتنگی میباره                                             بگو که دستات هنوزم واسه من یه چتری داره             دستامو تنها گذاشتی تو نمیدونی چیه دردم                                                از همون لحظه که رفتی دیگه زندگی نکردم              خ...
27 اسفند 1392

تولد دوسالگی باران خانم

سوسوی ستارگان آسمان در التهاب آمدن توست آمدی و آسمان و زمین را برایم بهشت کردی تنها ستاره ی آسمان دلم تولدت مبارک   من عشق رادر تو        تو  را در دل     دل را در موقع  تپيدن       و تپيدن را به خاطر تو دوست دارم       من بهار را به خاطر شكوفه هايش       زندگي را به خاطر زيبايي هايش       و زيبايي را به خاطر تو دوست دارم     من دنيا را به خاطر خدايش       خدايي كه تو را خلق كرده دوست دارم ...
19 اسفند 1392

اندر احوالات بهمن ماه 92

دختر گلم در میدان امام از اون موقع به بعد هر وقت میگیم کجا بریم باران میگه : بیریم میدونٍ مام                                                                      اسب سوار شیم  بیتکو بیتکو کنیم                 &...
11 اسفند 1392