بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

باران دختر ناز مامان و بابا

خبر خبر خبردار باران دیگه خانووم شده

سلام خانووم قشنگم دوشنبه 27 آبان 1392 باران خانوومی بزرگ شد و از اون موقع به بعد دیگه شیر نخورد !! زندگانی قربونت بشم که خیلی خوب با این موضوع کنار اومدی و خیلی کم بهونه گرفتی عاشقانه دوستت دارم دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست ، مرا شاد میکند لبخند را به دنیایم هدیه میکند  حتی این روزها گاهی پرواز میکنم من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم ...   ...
3 آذر 1392

باران خانووم در محرم 92

عشق مامان سلام ببخش که به خاطر مریضیهای این مدت نتونستم وبلاگت رو آپدیت کنم زندگانی ولی تا دلت بخواد خبر دارم! امسال تاسوعا و عاشورای امام حسین تهران بودیم خدا رو شکر خیلی عالی بود و شما هم شاد و خرم از دیدن اقوام حسابی خودت رو توی دل همه میکنی و باشیرین زبونیات همه بیشتر از قبل عاشقت شده بودن خدا رو هرچقدر به خاطر تو شکر کنم کمه عزیز دلم عاشقتم باران و مهراد کنار سقاخونه مامانجون باران در حال نگاه کردن هییت های امام حسین باران و محمدرضا سر دیگ حلوای نذری باران و چهل منبر عاشقتم عروسک شیرین زبونم ...
3 آذر 1392

درد و دل مادرانه

عزیزم دخترم یه روزایی ، یه وقتایی ، یه جاهایی دلت هوای بعضی ها رو میکنه خاطراتت مثل فیلم از جلوی چشمات میگذره و حسرت میخوری برای نبودن کسایی که این روزا کنارت نیستن اون روزا کم نیستن عزیزدلم این روزا منم دلم عجیب هوای قدیما رو کرده روزایی که عمو و مامانجونم بودن روزایی که مامانجون زهرا سالم بود دلتنگ بچگیهامم دلم تنگه دلم تنگه برای تعزیه دیدنهای مامانجونم،چهره مهربونش ، برای صدای قشنگش که با همون حال مریض میگفت عزیز دلم باران دوستت دارم دلم تنگه محرم های قدیمه اونوقتهایی که مامانجون زهرا سقاخونه میبست همه فامیل میومدن سر میزدن ، برای نقل خوردنهای یواشکی برای قایم شدن زیر منبر ،برای صدای نوار روضه مامانجون (عمه جان اینجا...
18 آبان 1392

22 ماهگیت مبارک نفسم

آرزودارم بهاران مال تو، شاخه های ياس خندان مال تو،ساده بودن های باران مال تو،آن خداوندی که دنياراآفريد تاابدهمراه وپشتيبان تو. باران عزیزم ممنون به خاطر 22 ماه  شادی که به ما بخشیدی خداجونم ممنونم به خاطر این  فرشته ای که به ما دادی   ...
16 آبان 1392
1