بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

باران دختر ناز مامان و بابا

اولین بهار

1391/3/31 12:54
نویسنده : رویا
597 بازدید
اشتراک گذاری

چه زیبا بود اولین بهار در کنار تو گلم

امروز که برگهای دفتر خاطراتم را ورق میزدم  دیدم که این بهار زیباترین بهار زندگیم بود در کنار تو

چه زود گذشت

خوشحالم که لحظاتم را با تو گذراندم

صبحها به عشق دیدن چهره معصوم و حندان تو از خواب بیدار میشدم و شبها را به عشق صبح شدن و گذراندن روزی دیگر باتو سپری میکردم

عزیزکم دخترکم زیباترین هدیه خداوند از خدا متشکرم به خاطر تو

امسال سال تحویل را با تو بر سر سفره هفت سین نشستیم روز مادر تو در کنارم بودی بهترین تولدم را امسال گذراندم با تو و ...

چه زود گذشت لحظه های با تو بودن

مثل یک رویا بود این بهار

چه شیرین بود لحظه ای که تو غلت زدی،لحظه ای که تو خندیدی ،لحظه ای که تو غریبی کردی ،لحظه ای که تلاش کردی برای گرفتن دستهایم،لحظه ای که صصورتت را به صورتم نزدیک کردی و به من فهماندی که دوستم داری

تو شدی انگیزه زندگی من انگیزه تلاش من

دوست دارم برایت بهترین باشم

               برایت مهربانترین باشم

              برایت صبورترین باشم

خدایا   

کمکم کن تا از هیچ چیزی برای دخترم کم نگذارم

کمکم کن تا قدر این لحظه ها را بدانم

کمکم کن تا لحظه لحظه های باران را در ذهنم هک کنم و هیچ وقت فراموش نکنم

خداجون دوستتدارم به خاطر همه چیز به خاطر باران

بارانم دوستت دارم همیشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ا تنا
31 خرداد 91 15:51
نگاه که میکنم می بینم دیریست تمام روزهایم در تو خلاصه شده . خدا ازهم جداتون نکنه عزیزم.


خیلی قشنگ بود ممنون
عاشق باران
1 تیر 91 15:48