تولد تولد
سلام گلم
عزیز دلم اولین تولدت رو با دو هفته تاخیر برگزار کردیم
خدا رو شکر همه چیز عالی بود و همه یه شب خوب و به یاد موندنی رو کنار هم داشتیم
فقط جای پدر جون مهدی خالی بود که مطمئنا ایشون هم از اون دنیا توی شادی ما شریک بودن جاشون واقعا خالی بود
خوب باران خانووم میخوام چند تا از عکسهای تولدت رو برای یادگاری برات بذارم
من و بابایی تمام تلاشمون رو برای شادی تو میکنیم
خوب بریم اول تزیینات رو داشته باشیم
یکسری از تزیینات طراحی خاله افسون بود و کار تزیین خونه هم به عهده بابا و عمو محسن بود دست همگی درد نکنه ان شاالله جبران کنی!
اینم ساعت تولد باران جونم با لباسی که اولین بار وقتی از بیمارستان اومد خونه تنش کرد یادش به خیر
چه زود گذشت
اینم باران خانومه که منتظر مهمونهاست و میگه:
مامان چرا نیومدن؟!!!!!!!!
برای دیدن بقیه عکسها لطفا به ادامه مطلب برید
بالاخره مهمونها ساعت 8 شب تشریف آوردن و ما هم برای اینکه گل دختری زود خسته نشه سریع تولد رو شروع کردیم
اینم عکس باران خانووم و ترنم خانووم قبل از فوت کردن شمعها
البته بماند که دخترم چند بار کبریت رو فوت کرد و خاموش کرد !
اینم بعد از فوت کردن
عزیزم ان شاالله هزار ساله باشی
اینم عکس باران با هدایایی که مهمونها زحمت کشیدن
کادوها به شرح زیر بود:
مامان : تو گردنی طلا بابا : النگو
مادرجون : زنجیر طلا مادری و پدرجون: دستبند طلا
عمو محسن : یه دست بلوز شلوار قشنگ عمه : یه دست بلوز شلوار زیبا
عمو علی و زن عمو و ترنم بانو : عروسک خیلی قشنگ
دایی پویا : استخر بادی خوشگل
خاله افسون : سه چرخه خیلی قشنگ
مامان جون ترنم : شال و کلاه زیبا
دست همگی درد نکنه ممنون از زحمتهاشون
اینجا هم باران داره از ترنم تشکر میکنه
دخترعمو دستت درد نکنه
اینم روبوسی دخترعموها!
یادبودهای تولد دخترم با تم کیتی
مهمونهای عزیز زحمت کشیدن و یک یادگاری برای دخترم نوشتن
حالا دیگه باران خانووم گرسنه شده و دست به کار شده برای سفره انداختن!
دستت درد نکنه خانووم اینم نتیجه کار
نوش جان همگی
چند تا از عکسهای قشنگ اون شب رو هم میذارم