بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

باران دختر ناز مامان و بابا

دلم تنگه

1391/12/24 2:04
نویسنده : رویا
411 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامانی

دلم گرفت دلم پرکشید ..............

رفت به قدیم ندیما.........

یه موقعی وقتی خیلی کوچیک بودم  نزدیکای عید که میشد مامان جون تهرانی میومد خونمون

سبزه های عیدمون رو میاورد

عروسکهای قشنگی که دامناشون سبز شده بود

چقدر اون عروسکها رو دوست داشتم چقدر عیدها رو دوست داشتم چقدر خونه تکونی هاتو دوست داشتم چقدر بچگیهامو دوست داشتم

دلم گرفته

وقتی یادم میوفته که دیگه نیستش گریه ام میگیره

خونه مامان بزرگه چه صفایی داشت چه برو بیایی داشت چقدر دلم برات تنگ شده مامانجونم

پارسال وقتی رفتیم تهران عید دیدنی مامانجون تو خیلی کوچولو بودی

مامانجونی بوست کرد و رفت از لای قران عیدیت رو آورد و داد و گفت اینم دشت باران خانووم

خندیدم گفتم ان شاالله هر سال خودت دشت دخترم رو بدی

لبخندی زد و رفت انگار میدونست که آخرین ساله........

دلم گرفته عزیزم دلم تنگ روزای خوش بچگیم شده دلم تنگ صدای قشنگت شده مامان جونم

خیلی زود بود هنوزم باورم نمیشه............

امسال وقتی بیام خونه مامانجون کی میخواد بیاد پیشوازمون  کی میخواد بگه خوش اومدین ...  

چقدر سخته وقتی بدونی که دیگه خونه مامان جون ،خونه خاطرات شیرین بچگیهام ،به قول ما نوه ها پارک مامانجون دیگه قراره نباشه ......

دلم تنگه  برای گریه کردن  .......

بازم واسه مادربزرگ تنگه دلم تنگه دلم     .............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

zohreh
29 اسفند 91 15:35
manam delam gerefteh roya jon


ان شاءاالله خدا همه رفتگان را بیامرزه