بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

باران دختر ناز مامان و بابا

به مناسبت چهلمین روز درگذشت مامان جون مهربونم

1391/7/26 12:56
نویسنده : رویا
474 بازدید
اشتراک گذاری

چهل روز گذشت و ما هنوز چله نشین کوی سوگ تو ایم سردی برف و سنگ و کتیبه نیز بی تاثیر بود می گویند داغ ؛ چهل روز است سنگ که بیاید سختی دل نیز خواهد آمد ؛ امید رنگ می بازد و آتش فراغ خاموش می شود !!!

نه باور کن جنس ما از سنگ نیست ... ما را با سنگ چه کار ؟ جنس ما از نوع بیقراری و بی پناهی است .
انگار آتشی نو برافروخته و گوشت و پوستی تازه برای سوختن ؛ بر تن مان روییده است ...

بمیرم برای فرزندانت که با دست خود منزل جدیدت را سنگ کردند و با اشک چشم ؛از خاک و سیمان ملاتی چسبناک برای  پیوندی ناگسستنی بین تو و خاک ! نه ... تو و آسمان ؛ مهیا کردند !!
حقیقت ندارد اگر بگویم ، وقتی تو نیستی به صبح نمی رسد، شب تب دار مهتاب و به شب نمی رسد روز بی فروغ آفتاب ...هم شب مان صبح می شود و هم روزمان شب ؛ بی تو اما به سختی

مامان جون مهربونم خیلی دوستت دارم و همیشه در قلب من زنده هستی

رویا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

tahmineh dokhtar khale
26 مهر 91 13:34
روحش شاد.......
mamane roham
29 مهر 91 11:00
می بوسمت عزیزم. خدا رحمتشون کنه روحشون شاد باشه . مراقب باران گلم باش.