بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

باران دختر ناز مامان و بابا

تولد تولد

سلام گلم   عزیز دلم اولین تولدت رو با دو هفته تاخیر برگزار کردیم خدا رو شکر همه چیز عالی بود و همه یه شب خوب و به یاد موندنی رو کنار هم داشتیم فقط جای پدر جون مهدی خالی بود که مطمئنا ایشون هم از اون دنیا توی شادی ما شریک بودن جاشون واقعا خالی بود   خوب باران خانووم میخوام چند تا از عکسهای تولدت رو برای یادگاری برات بذارم من و بابایی تمام تلاشمون رو برای شادی تو میکنیم   خوب بریم اول تزیینات رو داشته باشیم یکسری از تزیینات طراحی خاله افسون بود و کار تزیین خونه هم به عهده بابا و عمو محسن بود دست همگی درد نکنه       ان شاالله جبران کنی ! اینم ساعت تولد بار...
1 بهمن 1391

احوالات باران تا یکسالگی

باران خانووم در یکسالگی  وزنش 3 برابر وزن تولدش  قدش 30 سانتیمتر بلندتر از زمان تولدش   کلماتی که میگه:  سلام، مامان، بابا، دد،گل، نانا (خاله)،عموا(عمو)،اما(عمه)،عزیزم ، عزیز دلم،آب، آبه، کیه هاپو، تو تو، دی تی (کیتی)، بیم (بریم) ، په (پایین)،ابو  ا  (عمو پورنگ) ،نم  (غذا)، بوف ، نه نه نه ، بل (بله) ،بوآ (پویا) ، اینا (از اونا)، آب با بی(آب بازی)، تیس(اشاره به لامپ که روشن بشه)،النگیلیلی (النگو)،مو، ابروووا(ابرو)،نی نی، عکس  کارهایی که میکنه: راه میره ، بوس میکنه،از پله بالا پایین میره،از تخت پایین میاد ،بای بای ،صدای عطسه( اچه)، صدای سرف...
25 دی 1391

کارت تولد باران خانووم

عزیزم همونطور که قبلا بهت گفته بودم قرار شد تولدت رو بعد از ماه صفر بگیریم و تاریخ 28 دی رو انتخاب کردیم  خاله افسون  زحمت طراحی کارت دعوت تولدت رو کشید و بابایی هم کارت رو آماده کرد دستشون درد نکنه ان شاالله به شادی جبران کنیم!!!! خوشحال میشیم پذیرای دوستان و آشنایان و فامیلهای عزیز باشیم      تشریف بیارین قدمهاتون رو چشمامون! ...
25 دی 1391

کودک نو پای من

باران عزیزتر از جانم هر پیشرفتی که میکنی، هر کار تازه ای که یادمیگیری، هر کلمه ای که می گی دنیا را برایم زیباتر میکنی من عاشقم                عاشق باران همیشه دوست داشتم تا یک سالگی بتونی راه بری و خدا که خیلی مهربونه یه روز قبل از تولدت به تو این توانایی رو داد تا پاهای قشنگت رو بلند کنی و چند قدم بری و من و بابایی و کلا همه رو خوشحال کردی دوستت دارم عزیزم امیدوارم قدم های استواری داشته باشی ...
25 دی 1391

تولد یک سالگی

بارانم چون امسال تولدت روز اربعین بود ما به احترام امام حسین تولد نگرفتیم و جشن رو موکول کردیم به بعد از ماه صفر! ولی بهت اولین سال تولدت رو تبریک میگم خیلی دوستت دارم بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس ...
15 دی 1391

برای دخترم باران

عزیزم دخترم نازنینم برایت از یکسال عاشقی مینویسم از یکسالی که خیلی زود گذشت! از روز به دنیا آمدن یک فرشته آسمونی که با پاهای کوچکش زندگی ما رو رونق داد تو مرا صبور کردی تو به من امید دادی تو تسلی بخش دل من توی غمهام بودی تو با اینکه خیلی کوچکی ولی کارهای بزرگی کردی بارانم عشقم دخترم حس زیبایم را مدیون توام نگاه مهربونت ،صدای دلنشینت ، هر روز من رو عاشق تر میکنه عاشقانه نگاهت میکنم ولی سیر نمیشم تو زندگی منی با تو زندگی زیباتر شد صبح ها خودم رو به خواب میزنم تا تو با اون صدای قشنگت سلام کنی و بیای با یه بوسه بیدارم کنی تو سراسر امیدی یک ساله که من و تو باهمیم        &nb...
15 دی 1391

زائر کوچک امام رضا

سلام عزیز دلم امسال امام رضا ما رو به خاطر دختر کوچولومون خیلی یهویی دعوت کرد بریم پابوسشون خدا رو شکر مسافرت خیلی خوبی بود   با اینکه هوا خیلی سرد بود ولی مسافرت خیلی خوبی داشتیم دست بابایی درد نکنه شما هم خیلی همکاری کردی و خیلی مامان و بابا رو اذیت نکردی دختر ناز ما دیگه شده مشهدی باران! عاشق حرم امام رضا بودی و اون جا خیلی سریع با بچه های دیگه ارتباط برقرار میکردی و شروع به بازی میکردی بنده خدا بابایی هم باید دنبال دختر بازیگوشش میرفت که زیر دست و پا له نشه!!! هر موقع بابا میگفت باران به امام رضا سلام کن با اون صدای قشنگت می گفتی :سلام عزیزم خیلی دوستت دارم و از امام رضا خواستم که همیشه کمکت کنه حالا...
3 دی 1391